مدح و ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
ای آسمان بخند که روز شکـفتن است حرفی بزن که موقع اسرار گفتن است از روی مـاه یـار، خـدا پـرده باز کرد این ماه را به ماه رخش سرفـراز کرد مـاه رجب مبارک از این نورسیده شد قـرص قـمـر در اول این مـاه دیده شد این جلـوۀ خـداست که روشنگـری کند از عـاشـقـان مـاه رجـب دلـبـری کـنـد این گل که از بهار گلستان احمد است باشد ز نسل فاطمه، نامش محمد است این ماه از دو جلوه به خورشید میرسد این کعـبه از دو قبله به توحید میرسد آیـات صبح در رخ او جـلـوهگـر شدند فـرزنـدهـای فـاطـمـه او را پـدر شدند مثل حسن تجلّی صبـر و کرامت است مثل حـسین آیت عشق و شهامت است تـا بـاقــر الـعـلـوم قـدم روی خـاک زد علم از کمال علمی او سیـنـه چاک زد دریـای بـیکـرانـۀ عـلـم است سینهاش دل بُـرده از پیـامـبـران هم مـدیـنـهاش هم نام احمد است و تجلالی حیدر است بابی دگر ز شهـر عـلـوم پیـمـبر است دانش غلام مکتب علمش به صبح و شام بیـنش گدای خرمن حلمش عـلی الدوام کرده است نـقـل او متـحـیر عـقـول را جـابـر به او رسـانـده سـلام رسول را لبخند او حکایتی از صبح صادق است گـفـتـار او تـجـلـی قـرآن نـاطـق اسـت هرجا که بحث علمیِ اصحاب منبر است گـلـواژۀ روایت او حـرف آخـر اسـت ما را هم ای بزرگ، حقیری حساب کن در خانـۀ کـریـم، فـقـیـری حـسـاب کن ما را دعـا کـنـید مـسلـمـانـتـان شـویـم تا ریـزهخـوار سفـرۀ احـسانـتـان شویم ای نـور چـشم فـاطمه هر چند ما بدیم مـا دوسـتدار مــادرتــانــیـم از قـدیـم در هـیـأتـیـم اگر دلـمان در به در نشد بیگـریه بر حـسـین شب ما سحر نشد |